ورود به عصر اقتصادی کربنزدایی، دیگر صرفاً یک موضوع زیستمحیطی نیست، بلکه به یکی از محوریترین عوامل رقابت صنعتی تبدیل شده است. کشورهایی که بتوانند زودتر به مدلهای کمکربن و پایدار برسند، نه تنها ریسکهای اقلیمی را کاهش میدهند بلکه مزیتهای فناورانه و بازاری آینده را نیز به دست خواهند آورد. در این رقابت جهانی، ایالات متحده با مجموعهای از مشکلات روبهروست؛ از عقب ماندگی آمریکا در کربنزدایی صنعتی نسبت به چین و اتحادیه اروپا، تا فشار بازار جهانی برای تطابق با استانداردهای زیستمحیطی، کاربردهای هوش مصنوعی در انرژی، و بیثباتی سیاستهای کلان در آمریکا که پیشبینی آینده را دشوار میکند. اگر در دهه آینده آمریکا نتواند راهبردی روشن برای حضور در این عرصه اتخاذ کند، جایگاه رقابتیاش در بازار جهانی به خطر خواهد افتاد.
عقب ماندگی آمریکا در رقابت سبز
اگرچه ایالات متحده همواره در نوآوریهای تکنولوژیک پیشرو بوده است، اما در مسیر صنعتی کردن فرایند کربنزدایی عقب افتاده است. ضعف در هماهنگی سیاستهای فدرال، تغییرات پیدرپی در مقررات زیستمحیطی، و میزان پایین سرمایهگذاری دولتی در زیرساختهای انرژی پاک همگی نشاندهنده وضعیتی هستند که میتوان آن را «عقب ماندگی آمریکا» در عرصه رقابت سبز دانست. بسیاری از صنایع بزرگ در آمریکا هنوز به فرآیندها و تجهیزات مبتنی بر سوختهای فسیلی وابستهاند و هزینههای تبدیل به تکنولوژیهای کمکربن برایشان سنگین است.
این عقب ماندگی بخصوص در صنایع پرهزینه کربنی مانند فولاد، سیمان، و پتروشیمی بیشتر دیده میشود، جایی که سرمایهگذاری در فناوریهایی مانند فولاد کمکربن یا کاتالیزورهای پیشرفته نیازمند ثبات سیاستی بلندمدت است که در آمریکا کمتر دیده شده است.
پیشروی چین و اتحادیه اروپا
در مقابل، چین و اتحادیه اروپا از هماکنون در رأس رقابت صنعتی-سبز قرار دارند. چین با سرمایهگذاری عظیم در تولید پنلهای خورشیدی، توربینهای بادی و تولید فولاد سبز، توانسته در زنجیرههای تأمین جهانی برای انرژی پاک پیشگام شود. برای مثال، دولت چین از پروژههای برق تجدیدپذیر و تولید صنعتی پاک حمایت میکند و در برخی موارد صنایع فولاد را از روشهای سنتی به روشهای کمتر آلاینده منتقل کرده است. چین در نیمه اول ۲۰۲۴ هیچ پروژه فولاد جدیدی مبتنی بر ذغال را تأیید نکرد و تمرکز را بر روشهایی گذاشت که انتشار کربن پایینتری دارند، تا برای مواجهه با رویکرد مرزی کربن اتحادیه اروپا آماده باشند.[1]
از سوی دیگر، اتحادیه اروپا با طراحی ابزارهایی چون مکانیسم تنظیم مرزی کربن (CBAM) و سامانه تجارت انتشار (ETS) به شکلی پیشگام در تغییر مقررات جهانی است. CBAM به واردات کالاهایی که دارای انتشار کربن بالا هستند مالیات کربنی تحمیل میکند تا از «فرار کربن» جلوگیری شود و تولیدکنندگان خارجی مجبور شوند مطابق با استانداردهای داخلی اتحادیه اروپا عمل کنند. مکانیسم ETS نیز در بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا قیمت کربن را از طریق بازار تعیین میکند و انگیزهای برای کاهش انتشار فراهم میآورد.
این ترکیب ابزارهای مقرراتی نه تنها محیط تجاری اروپا را شکل میدهد، بلکه یک سیگنال قوی به بازار جهانی ارسال میکند که، رقابت سبز آینده، بر اساس الزامات زیستمحیطی است.
فشارهای خارجی بر شرکتهای آمریکایی
حتی اگر مقررات فدرال آمریکا در رابطه با فناوری سبز با کاهش یا نوسان همراه باشند، فشار بازار جهانی و الزامات سرمایهگذاران بینالمللی شرکتهای آمریکایی را وادار به انطباق با استانداردهای سبز میکند. شرکتهایی که بخواهند صادرات به اروپا داشته باشند، باید الزامات CBAM را در نظر بگیرند یا با هزینههای اضافی مواجه شوند. خریداران بزرگ، بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری به قوای ESG اهمیت میدهند و در تأمین مالی پروژهها فشار میآورند تا رعایت معیارهای زیستمحیطی انجام شود. بدین ترتیب، بسیاری از شرکتهای آمریکایی نه به دلیل الزامات داخلی، بلکه به علت نیاز به ماندن در زنجیرههای تأمین جهانی و نبود ریسک مالی مجبور به حرکت در مسیر صنعتیسازی پاک هستند.[2]
نقش هوش مصنوعی در کربنزدایی
یکی از امیدهای بزرگ برای جبران عقبماندگیها در کربنزدایی صنعتی در آمریکا، بهرهگیری از هوش مصنوعی در انرژی است. هوش مصنوعی میتواند با تحلیل دادهها و الگوریتمهای پیشبینی، مصرف انرژی را بهینه کند، هدررفتها را کاهش دهد و کارایی فرآیندهای صنعتی را ارتقاء دهد. به عنوان مثال، در نیروگاهها یا کارخانههای فولاد، مدلهای یادگیری ماشین میتوانند پارامترهای عملیاتی را در لحظه تنظیم کنند تا مصرف انرژی پایین بماند.
علاوه بر این، در شبکهبرق هوشمند، الگوریتمهای پیشبینی وضع هوا، تقاضا و تولید تجدیدپذیر به بهینهسازی جریان برق کمک کرده و اتلاف را کاهش میدهند. استفاده از یادگیری تقویتی عمیق (DRL) میتواند در کنترل سیستمهای میکروگرید نیز بهینهسازی کامل جریان انرژی را بر اساس هدفهای چندگانه انجام دهد و کاهش هزینهها را به همراه داشتهباشد[3]. اگر ایالات متحده بتواند مزیت فناورانه خود در حوزه هوش مصنوعی را به شکل یک مزیت در صنعت انرژی تبدیل کند، امکان کاهش شکاف در رقابت سبز وجود دارد.
بیثباتی سیاسی و دوراندیشی صنعتی
اما بزرگترین مانع پیشروی آمریکا، بیثباتی سیاسی در سیاستهای اقلیمی است. هر دولت جدید ممکن است رویکردی متفاوت در مقررات زیستمحیطی در پیش بگیرد؛ چیزی که سرمایهگذاران و صنعت با آن مشکل دارند، چون پروژههای صنعتی بزرگ نیاز به چشمانداز بلندمدت دارند. این نوسان سیاستی باعث ایجاد ریسک برای سرمایهگذاری در تکنولوژیهای پاک میشود.
با این حال، بسیاری از ایالتهای آمریکایی (مثل کالیفرنیا، نیویورک و واشنگتن) مستقلانه به قانونگذاری در زمینه انرژی پاک و مقررات کربنزدایی پرداختهاند و نشان دادهاند که حرکتهای محلی میتواند بخشی از راهحل باشد. اما بدون وحدت فدرال، این اقدامات پراکنده نمیتواند تضمینکننده رهبری ملی در رقابت جهانی باشد.
با نزدیک شدن به سال ۲۰۳۰، شواهد نشان میدهد که «پایداری» به شاخصی محوری برای قدرت اقتصادی و صنعتی تبدیل خواهد شد. کشورهایی که صنایعشان تا آن زمان نتوانند استانداردهای کاهش انتشار را رعایت کنند، ریسک کنار ماندن از بازارهای اصلی را دارند.
در نتیجه، رقابت جهانی برای کربنزدایی صنعتی نه صرفاً یک امر اخلاقی یا محیطی، بلکه یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده جایگاه اقتصادی آینده است.
وضعیت فعلی ایالات متحده، نشاندهنده عقب ماندگی آمریکا در مقایسه با چین و اتحادیه اروپا است. ابزارهایی مانند مکانیسم تنظیم مرزی کربن (CBAM) و سیستم تجارت انتشار (ETS) در اروپا بازی را تغییر دادهاند و شرکتهای آمریکایی را تحت فشار بازار جهانی قرار دادهاند. در این میان، فناوریهای نوینی مثل هوش مصنوعی در انرژی میتوانند فرصتی برای جبران تاخیر فراهم آورند، به شرط آنکه ثبات در سیاستگذاری وجود داشته باشد. بزرگترین چالش، همان بیثباتی سیاسی در آمریکا است که سرمایهگذاری بلندمدت را با ریسک بالا همراه میکند. اگر آمریکا نتواند سریعاً راهبردی منسجم برای تولید صنعتی پاک اتخاذ کند، ممکن است در عرصه رقابت جهانی در دهههای پیش رو عقب بماند و جایگاه رقابتپذیری پایدار خود را از دست بدهد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب