سالها پس از حمله و اشغال عراق توسط ایالات متحده، موضوع حضور پایدار آمریکا در این کشور به یکی از پیچیدهترین و حساسترین مسائل منطقه تبدیل شده است. در حالی که مقامات و رسانههای غربی به طور مداوم از "خروج" و "کاهش نیرو" سخن میگویند، شواهد موجود نشان میدهد که آنچه در حال وقوع است، نه یک خروج کامل، بلکه یک بازآرایی استراتژیک و تغییر شکل حضور نظامی است.
این عملیات که میتوان آن را "عملیات فریب" نامید، با هدف کاهش هزینهها و فشارهای سیاسی داخلی و خارجی و در عین حال حفظ نفوذ و کنترل بر تحولات کلیدی منطقه صورت میگیرد.
بازآرایی بهجای خروج: انتقال مرکز ثقل به شمال
مهمترین وجه استراتژی جدید آمریکا، جابهجایی نیروهایش از پایگاههای بزرگ و آسیبپذیر در مرکز و غرب عراق، مانند عینالاسد و ویکتوریا، به پایگاههای امن و مستحکم در اقلیم کردستان است. این اقدام، که در ظاهر بهعنوان کاهش نیرو و پایان مأموریت رزمی معرفی میشود، در باطن یک تغییر آرایش نظامی هدفمند است. دولت آمریکا با این کار، نیروهای خود را از تیررس مستقیم گروههای مقاومت که عمدتاً در مرکز و جنوب عراق فعال هستند، دور میکند و هزینههای امنیتی و لجستیکی نگهداری از پایگاههای متعدد را کاهش میدهد.
انتقال نیروها به اربیل و پایگاه حریر به معنای ترک عراق نیست، بلکه تمرکز قوا در منطقهای است که از نظر سیاسی با واشنگتن همسوتر بوده و از ثبات امنیتی بیشتری برخوردار است. این بازآرایی به آمریکا اجازه میدهد تا ضمن حفظ یک حضور پایدار، از فشارهای سیاسی دولت مرکزی بغداد و مطالبات پارلمان عراق برای خروج کامل، رهایی یابد. در واقع، آمریکا در حال تبدیل حضور پرهزینه و پرخطر خود به یک حضور کمهزینه، مؤثر و پایدار است.[1]
اقلیم کردستان: سنگری برای نفوذ منطقهای
تمرکز جدید بر اقلیم کردستان برای واشنگتن مزایای چندجانبهای به ارمغان میآورد. نخست، هزینههای امنیتی حضور آنها را بهطور چشمگیری کاهش میدهد. دوم و از همه مهمتر، این منطقه مانند سکوی پرتابی عمل میکند که آمریکا را در مجاورت مرزهای ایران و نیز مرزهای شمالی سوریه قرار میدهد. این موقعیت، امکان نظارت و واکنش سریع به تحولات در دو کشوری که واشنگتن آنها را کانون بیثباتی میداند، فراهم میسازد.
علاوه بر این، حضور در اقلیم کردستان، دسترسی آمریکا به منافع انرژی شمال عراق و همچنین امکان نظارت بر خطوط لوله و مسیرهای انتقال انرژی را تضمین میکند؛ منافعی که برای اقتصاد جهانی و امنیت انرژی متحدان اروپایی آمریکا حیاتی هستند.[2]
ابزارهای نفوذ غیرمستقیم: جنگ در سایه
با کاهش حضور نظامی آشکار، استراتژی آمریکا به سمت استفاده از ابزارهای نفوذ غیرمستقیم تغییر جهت داده است. این ابزارها شامل موارد زیر است:
1-مربیان و مستشاران نظامی: صدها نیروی آمریکایی تحت عنوان «مستشار» و «مربی» در ساختارهای ارتش عراق و نیروهای پیشمرگه کرد باقی میمانند. این حضور، ضمن تضمین وابستگی نظامی عراق به تجهیزات و آموزشهای آمریکایی، به واشنگتن اجازه میدهد تا بر دکترین نظامی و تصمیمگیریهای امنیتی عراق تأثیرگذار باشد.
2-عملیات اطلاعاتی و پهپادی: آسمان عراق همچنان در کنترل پهپادهای شناسایی و رزمی آمریکا باقی خواهد ماند. این پرندهها ابزار اصلی آمریکا برای جمعآوری اطلاعات، هدف قرار دادن گروههای مخالف و نظارت بر نیروهای رقیب هستند که در عملیاتها بدون نیاز به حضور گسترده نیروی زمینی، قدرت بازدارندگی و واکنش سریع آمریکا را حفظ میکنند.
3-نفوذ سیاسی و اقتصادی: سفارت آمریکا در بغداد، که یکی از بزرگترین سفارتخانههای جهان است، بهعنوان مرکز فرماندهی دیپلماتیک و اطلاعاتی عمل خواهد کرد. واشنگتن از طریق ابزارهای اقتصادی، کمکهای مالی و فشار سیاسی، به مدیریت تحولات داخلی عراق و حفظ منافع خود در عرصه سیاسی این کشور ادامه خواهد داد.
این رویکرد ترکیبی، به آمریکا اجازه میدهد تا بدون پذیرش مسئولیتهای یک نیروی اشغالگر، نفوذ خود را در لایههای مختلف حاکمیتی و امنیتی عراق حفظ کند.[3]
بازی با افکار عمومی عراق
روایت «خروج کامل» که از سوی رسانههای آمریکایی و غربی تبلیغ میشود، عمدتاً یک جنگ روانی و دیپلماتیک است. هدف از این روایت، آرام کردن افکار عمومی عراق است که برای سالها خروج نیروهای خارجی را مطالبه کردهاند. با ایجاد این تصور که «خواسته آنان برآورده شده»، واشنگتن امیدوار است فشار مردمی بر دولت عراق برای اخراج کامل نیروهای آمریکایی را کاهش دهد و از شدت حملات گروههای مقاومت بکاهد. این یک مانور فریبنده برای کمرنگ کردن حضور مستمر خود و خرید زمان برای تثبیت آرایش جدید نظامی است.
اهمیت ژئواستراتژیک عراق
عراق برای ایالات متحده بیش از یک میدان نبرد است؛ این کشور دارای اهمیت ژئواستراتژیک بالایی است. موقعیت آن به عنوان پل ارتباطی بین ایران، سوریه و منطقه خلیج فارس، و همچنین دارا بودن منافع انرژی عظیم، آن را به یک نقطه کانونی تبدیل کرده است. این عوامل، آمریکا را از ترک کامل عراق باز میدارد. واشنگتن میداند که خروج کامل، خلأ قدرتی ایجاد خواهد کرد که میتواند توسط رقبای منطقهای، به ویژه ایران، پر شود. بنابراین، حفظ یک پایگاه استراتژیک برای نظارت بر این تحولات و تضمین جریان انرژی، از اولویتهای اصلی است.[4]
تکذیب رسمی خروج
در ۲۹ اوت ۲۰۲۵، سفارت آمریکا در بیانیهای رسمی، هرگونه خروج کامل از عراق را تکذیب کرد. این بیانیه، هرچند کوتاه و محدود بود، اما عملاً تأییدی است بر اینکه واشنگتن همچنان به دنبال تثبیت نفوذ خود در عراق است و روایت "خروج کامل" بیشتر یک تاکتیک رسانهای بوده است. این اقدام نشان میدهد که آمریکا به صورت علنی نیز به دنبال شفافسازی اهداف خود نیست و ترجیح میدهد تا به صورت ضمنی، ادامه حضور خود را اعلام کند.[5]
در نتیجه، حضور نظامی آمریکا در عراق به یک بازی شطرنج پیچیده تبدیل شده است. در حالی که مهرهها جابهجا میشوند و از صفحه خارج به نظر میرسند، بازی هنوز به پایان نرسیده است. این بازآرایی استراتژیک، نشاندهنده یک تغییر رویکرد از حضور پرخطر به نفوذ پنهان است، با هدف حفظ قدرت و کنترل در منطقهای که برای منافع انرژی و اهداف ژئواستراتژیک واشنگتن حیاتی است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب