در سالهای اخیر شمار فزایندهای از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای با اهداف امنیتی و اقتصادی خاص خود در منطقه آفریقا نفوذ کردهاند. هر یک از این بازیگران با دستور کار و اولویتهای خاص خود وارد میدان شدهاند و همین امر موجب تشدید رقابتهای محلی و منطقهای شده است. تعامل میان دولتها و بازیگران غیردولتی بینالمللی نیز وضعیت را پیچیدهتر کرده است. جنگ سودان نمادی از این پویایی است؛ زیرا تغییرات مداوم در نظم جهانی و جابهجایی توازن قدرت، فرصتهای گوناگونی برای دریافت حمایت خارجی در اختیار نیروهای مسلح سودان (SAF) و نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) قرار داده است.
بازیگران متعددی در این جنگ نقش دارند، از جمله رژیم صهیونیستی، آمریکا و ... با این حال، دو پادشاهی خلیج فارس – امارات متحده عربی (UAE) و عربستان سعودی (KSA) – از مهمترین حامیان طرفهای درگیر هستند.
عوامل متعددی در سطح منطقهای، جهانی و داخلی موجب شدهاند که سودان برای کشورهای منطقهای و فرامنطقهای اهمیت فزایندهای پیدا کند. از منظر ژئواستراتژیک، سودان به دلیل موقعیت جغرافیایی و وزن سیاسیاش، اهمیت دارد. این کشور در میان دو منطقه عمده – ساحل و دریای سرخ – قرار گرفته که هر دو با بیثباتی و درگیری روبهرو هستند. این مناطق از اقیانوس هند تا اقیانوس اطلس امتداد دارند و با مشکلات مشترکی چون بیثباتی سیاسی، فقر، ناامنی غذایی، آثار تغییرات اقلیمی، جنگهای داخلی و خارجی، جابهجایی جمعیت، جرم و جنایت فراملی و ظهور گروههای تروریستی و مسلح دستبهگریباناند.[1]
یکی از تأثیرگذارترین بازیگر خارجیِ در سودان، امارات متحده عربی است که از نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) حمایت میکند. هرچند ابوظبی هنوز این موضوع را انکار میکند، اما این امر ورای هر شک و تردید منطقی ثابت شده است.[2]
چنین اقداماتی این سؤال را مطرح میکند که امارات در سودان چه منافعی دارد؟ به طور خاص، امارات متحده عربی در دهه گذشته نقش مهمی در چشمانداز اقتصادی سودان ایفا کرده است و به نظر میرسد که مایل است در بحبوحه درگیریهای جاری، مشارکت خود را حفظ کند. دلایل عمدهای وجود دارد برای اینکه امارات متحده عربی روی سودان تمرکز کرده است. در ادامه به بررسی برجستهترین آنها می پردازیم.
۱. طلای سودان؛ صنعت طلای سودان به نیروی حیاتی جنگ داخلی این کشور تبدیل شده است. تقریباً تمام این تجارت از طریق امارات متحده عربی انجام میشود که هم ارتش و هم شبهنظامیان را ثروتمند میکند.
امارات متحده عربی حداقل از اوایل دهه ۲۰۱۰ خریدار اصلی طلای سودان بوده و همچنان مقصد اصلی طلای قاچاق از سودان است. طبق دادههای رسمی، امارات متحده عربی در سال ۲۰۲۲، ۲.۲۹ میلیارد دلار طلای سودان وارد کرده است. با این حال، ارقام واقعی احتمالاً بسیار بیشتر است. تخمین زده میشود ۹۰ درصد از تولید طلای سودان، که تقریباً ۱۳.۴ میلیارد دلار تجارت غیرقانونی است، از این کشور قاچاق میشود و اغلب قبل از رسیدن به امارات، از مسیرهای ترانزیتی در چاد، مصر، اتیوپی، اوگاندا و سودان جنوبی عبور میکند.
هنگامی که جنگ داخلی در سال ۲۰۲۳ بین RSF و SAF آغاز شد، هر دو نیرو برای کنترل دولت و منابع مالی آن رقابت میکردند. شرکت دولتی منابع معدنی سودان اعلام کرد که تولید طلا در سال ۲۰۲۴ به ۶۴ تن رسیده است که نسبت به سال 2022 ۴۱.۸ تن افزایش یافته است.
۲. سبد نان امارات متحده عربی؛ از دهه ۱۹۷۰، کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان بخشی از تلاشها برای مقابله با ناامنی غذایی منطقهای، در بخش کشاورزی سودان سرمایهگذاری کردهاند. ایده تبدیل سودان به «سبد نان جهان عرب» باعث ایجاد انگیزه برای مکانیزاسیون کشاورزی شد، چشماندازی که رسماً از سال ۲۰۰۳ توسط کشورهای حوزه خلیج فارس حمایت میشد. کشاورزی، به عنوان تولیدکننده پیشرو کشاورزی در آفریقا و خاورمیانه، همچنان سنگ بنای اقتصاد سودان است و طبق گزارش بانک توسعه آفریقا (AfDB)، ۶۰ درصد از کل صادرات و یک سوم از تولید ناخالص داخلی را در سال ۲۰۲۲ تشکیل میدهد.
با توجه به اینکه امارات متحده عربی به دلیل محدودیت زمینهای زراعی و کمبود آب، ۹۰ درصد از مواد غذایی خود را وارد میکند، سودان نقش کلیدی در تأمین تقاضای مواد غذایی امارات متحده عربی ایفا میکند. ای کشور بخش بزرگی از سرمایهگذاری امارات را جذب کرده است که عمدتاً بر خوراک دام و همچنین تولید محصولات کشاورزی و دامداری متمرکز است.
در بحبوحه درگیریهای جاری، دو شرکت اماراتی - شرکت هلدینگ بینالمللی (IHC)، بزرگترین شرکت سهامی عام امارات، و جنان - بیش از 50،000 هکتار زمین در سودان را کشت میکردند. کمی قبل از شروع جنگ، IHC با گروه DAL برای توسعه 162،000 هکتار زمین کشاورزی دیگر در ابو حمد، شمال سودان، توافقنامهای امضا کرد.
۳. کنترل بنادر استراتژیک؛ سودان با ۷۰۰ کیلومتر خط ساحلی در امتداد دریای سرخ، از نظر استراتژیک برای جاهطلبیهای منطقهای امارات متحده عربی اهمیت دارد. موقعیت جغرافیایی سودان، آن را به هدف اصلی تلاشهای امارات متحده عربی برای به دست گرفتن کنترل بنادر کلیدی تبدیل میکند. همانطور که در سایر نقاط شاخ آفریقا مشاهده میشود، امارات متحده عربی معمولاً چنین منافعی را از طریق جبهههای تجاری مانند بنادر ابوظبی و بنادر دبی پیش میبرد.
در سال ۲۰۲۰، مقامات سودانی، که به طور ناشناس با الجزیره صحبت کردند، فاش کردند که دولت در حال مذاکره برای توافق با غول لجستیکی مستقر در امارات متحده عربی، دبی پورتز ورلد (DP World)، برای مدیریت ترمینال کانتینر بندر جنوبی در بندر سودان است هر چند به دلیل مخالفتها به نتیجه نرسید.
اما در دسامبر ۲۰۲۲، دولت سودان قراردادی را با یک کنسرسیوم اماراتی متشکل از گروه دولتی بنادر ابوظبی و شرکت سرمایهگذاری اینویکتوس برای توسعه بندر ابوامامه در دریای سرخ امضا کرد. قرار بود این مکان که قبلاً میزبان یک پایگاه دریایی کوچک بود، برای ایجاد راه برای پروژه اماراتی جابجا شود. این توسعه برای امارات متحده عربی اهمیت استراتژیک دارد، زیرا از گسترش گستردهتر گروه بنادر ابوظبی در نزدیکی کانال سوئز پشتیبانی میکند.[3]
سرمایهگذاری که ارزش آن شش میلیارد دلار است، شامل توسعه مجتمع بندری ابوامامه، واقع در ۲۰۰ کیلومتری شمال بندر سودان است. این قرارداد همچنین شامل ایجاد یک منطقه آزاد تجاری و ساخت جادهای ۵۰۰ کیلومتری است که بندر را به پروژه کشاورزی بزرگ که قبلاً ذکر شد، متصل میکند.
۴. تسلط بر زیرساختهای مالی سودان؛ پیش از جنگ، بخش بانکی سودان در نتیجه تحریمهای طولانیمدت ایالات متحده که این کشور را از سیستم مالی جهانی جدا کرده بود، توسعه نیافته بود. در طول دوره تحریمهای ایالات متحده، بانک اسلامی فیصل سودان و بانک اسلامی ابوظبی عملاً تنها مؤسساتی بودند که انتقال مالی به سودان و از سودان را تسهیل میکردند. علاوه بر این، سرمایهگذاری اماراتیها در بخش مالی سودان پیش از لغو تحریمها نیز به خوبی در حال رشد بود.
بیشتر بانکهای خارجی فعال در سودان در کشورهای خلیج فارس، عمدتاً عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، مستقر هستند. این هفت بانک خارجی در مجموع 23٪ از کل داراییهای بانکی سودان را در اختیار دارند. هدف اصلی آنها حمایت و تسهیل سرمایهگذاریهای خلیج فارس در سراسر اقتصاد سودان است.
بنابراین، میتوان استدلال کرد که دخالت امارات در جنگ، برای تثبیت موقعیت خود به عنوان ارائهدهنده پیشرو خدمات مالی در سودان است.[4]
در نهایت باید گفت همانند سایر بحرانهای جهانی کنونی مانند جنگ اوکراین و غزه یک سر مهم بحران به غرب و آمریکا بر میگردد از آنجا که حلوفصل این بحرانها با مذاکره فرآیندی نامحتمل، سخت و پیچیده است. حل بحران سودان نیز از طریق مذاکره بسیار دشوار به نظر میرسد. چرا که هر دو طرف منازعه با منطق بازی با حاصل جمع جبری صفر به جنگ مینگرند؛ یعنی پیروزی یکی مستلزم شکست کامل دیگری است.
چنین منطقی هیچ جایی برای راهحل برد-برد باقی نمیگذارد. بررسی نفوذ روزافزون امارات در سیاست سودان برای درک علل جنگ جاری و پویاییهای ژئوپلیتیکی منطقه دریای سرخ ضروری است اما پرواضح است که این عامل به تنهایی منجر به بحران سودان نشده است، در واقع امارات با نفوذ خود در سودان و عقب مانده نگه داشتن این کشور در جهت اهداف و منافع شرکای غربی خود پیش رفته است و راه را برای ایفای نقش استعماری آمریکا و رژیم صهیونیستی در این کشور باز کرده است تا بحران جاری و کودتاهای اخیر سودان و تجزیه سودان جنوبی را رقم بزنند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب