عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران به عنوان دو بازیگر محوری منطقه غرب آسیا شناخته میشوند که به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومی و همچنین داشتن منابع انرژی نقش مهمی بر شرایط و روند ثبات و امنیت در همه ابعاد منطقهای و جهان دارند.
در سالهای اخیر، روابط میان دو کشور به صورت تدریجی بهبود یافته است. با این حال، برخی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای که از تقابل و تنش در غرب آسیا سود میبرند، تلاش دارند تا روند نزدیکی میان دو قدرت بزرگ منطقه را مختل کنند.
در روزهای اخیر وزیر دفاع عربستان سعودی به ایران سفر کرده است، وی پسر سلمان بن عبدالعزیز پادشاه کنونی عربستان است. از آخرین باری که یکی از اعضای ارشد سلطنتی سعودی به ایران سفر کرده بود، دههها میگذرد. ملک عبدالله بن عبدالعزیز در سال ۱۹۹۷ به ایران سفر کرد.
سفرشاهزاده خالد بن سلمان به ایران، در بحبوحه نگرانی کشورهای عربی در مورد خطر تجدید درگیری در منطقه[1] و مذاکرات ایران و آمریکا همچنین توافق هسته ای آمریکا و عربستان سعودی پیامهایی در سطح منطقه و جهان دارد و سبب نگرانی مخالفان روابط ایران و عربستان به ویژه رژیم صهیونیستی شده است.
رژیم اسرائیل همواره به دنبال جلوگیری از هرگونه همگرایی میان آمریکا و ایران، حفظ موقعیت اسرائیل به عنوان تنها دوست واقعی آمریکا در منطقه غرب آسیا؛ تضعیف و منزوی کردن ایران به عنوان یک رقیب در نفوذ منطقه ای[2]؛ منحرف کردن توجه بین المللی از اشغال قلمروهای فلسطینی وعادی سازی روابط با کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی بوده است و به شدت از بهبود و گسترش روابط ایران و عربستان سعودی آن هم در شرایط کنونی نگران است. چرا که با همکاری مشترک بین تهران-ریاض در حوزه غرب آسیا و خلیج فارس، رسیدن به آرمانهای فلسطین، آزادی قدس شریف و نابودی رژیم صهیونیستی میتواند تسهیل شود.[3]
گذشته از این مسائل و نگرانیها، سفر وزیر دفاع عربستان به ایران را می توان از دو منظر بررسی کرد:
1. بازتعریف منافع ملی در چارچوب تعامل و گفتوگو؛
2. بازتنظیم جایگاه منطقهای (در فضایی که دیگر تکیه صرف به قدرتهای جهانی پاسخگو نیست.)
کاهش تنشها میان تهران و ریاض میتواند زمینهساز ورود عربستان به پروژههای مشترک اقتصادی با ایران، از سرمایهگذاری در مناطق آزاد گرفته تا همکاری در بخش انرژی و ترانزیت منطقهای باشد. این امر بهویژه با توجه به فشارهای اقتصادی موجود بر هر دو کشور، اهمیت دوچندان دارد. عربستان سعودی در تلاش برای اجرای سند چشمانداز ۲۰۳۰ و تنوعبخشی به اقتصاد نفتمحور خود است؛ در آن سو، ایران نیز با چالش تحریم و نیاز به جذب سرمایهگذاری خارجی روبهروست و نقطه تلاقی این نیازها، میتواند پایهای برای همکاری بلندمدت اقتصادی باشد.
در این میان، مسئله نفت و نظم انرژی است هر چند همکاری ایران و عربستان در حوزه نفت، فعلاً محدود است، اما از ظرفیت راهبردی بالایی برخوردار است. در صورت گشایش احتمالی در پرونده هستهای ایران، میتوان انتظار داشت که دو کشور برای هماهنگی در سیاستهای نفتی و مدیریت بازار جهانی انرژی به تعامل گستردهتری برسند. چنین تعاملی نهتنها به سود تولیدکنندگان، بلکه به نفع ثبات بلندمدت در بازار انرژی جهانی نیز خواهد بود.
از سوی دیگر، کشورهایی چون سوریه، عراق و یمن در مسیر بازسازی، به سرمایهگذاریهای عظیم نیاز دارند. همکاری ایران و عربستان میتواند زمینهای برای تقسیم نقشها در این فرآیند و کاستن از رقابت پرهزینهی نیابتی در این کشورها باشد. همچنین همگرایی در حوزه امنیتی میتواند دروازهای برای تعریف پروژههای اقتصادی مشترک در مناطق جنگزده باز کند.[4]
در نهایت باید گفت سعودیها در طول تاریخ نشان داده اند که در روابطشان با کشورهای دیگر به شدت محاسبه گر هستند. اکنون با توجه به شرایطی که جمهوری اسلامی در آن قرار گرفته و محور توجه غرب و حتی اروپا است و همچنین ضامن نظم جدید جهانی و منطقه ای شده است. طبیعی است که ریاض بیش از پیش به تهران به عنوان یک شریک راهبردی و قدرت منطقه ای توجه کند و سیاست خارجی خود را بر اساس نظم جدید پی گیری نماید. در نظم جدید جهانی ایران به صورت برابر با آمریکا در حال گفتوگو است و با حضورش نقشی تعیین کننده در بسیاری از مسائل ژئوپلیتیکی و ژئواکنومی منطقه و جهان خواهد داشت. بنابراین اگر این روند همکاری میان ریاض و تهران ادامه یابد، منطقه غرب آسیا میتواند از یک منطقهی پرتنش به سمت ساختن نظمی بومی، واقعگرا و اقتصادمحور حرکت کند؛ نظمی که در آن، گفتوگو جایگزین تقابل و منافع مشترک جایگزین صفبندیهای سنتی خواهد شد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب