دکترین دفاع نامتقارن ایران ریشه درهشت سال دفاع مقدس دارد و طی دهههای اخیر نیز در میدانهای عملیاتی مختلف مانند عراق، سوریه، لبنان و یمن رشد یافته است. این دکترین با تأکید بر تحرک، انعطافپذیری، عدم تقارن فناوری و استفاده از نیروهای غیردولتی، به قدرت بازدارندگی فعال ایران کمک کرده است. در واقع دکترین دفاع نامتقارن جمهوری اسلامی ایران دارای فرماندهی غیرمتمرکز، پراکندگی هدف و تاکتیکهای پنهان است.
به طور کلی، دکترین را به ۲ بخش ملی و نظامی تقسیم میکنند که این دکترین در بخش نظامی به سطح دکترین راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی تقسیم میشود.
دکترین نظامی در سطح راهبردی، هدایت نیروهای مسلح کشور(سپاه و ارتش) را در صحنه جنگ مطرح میکند، در سطح عملیاتی درباره هدایت نیروهای زمینی، هوایی و دریایی در صحنه است و در سطح تاکتیکی مربوط به هدایت یگانها در میدان رزم است.
دکترین نظامی ملی یا سطح راهبردی دکترین نظامی(بیشتر دکترین دفاعی گفته می شود)، که قدرت نظامی کشور را با سایر ابعاد قدرت ملی هماهنگ میسازد و مبنایی است برای تصمیم گیریهای دولتمردان در امور نظامی به گونهای که اصول کلی و آیین و قواعد اساسی و مسیر حرکت کلی را برای به کارگیری نیروهای مسلح با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی کشور، اوضاع بین المللی و شرایط داخلی مشخص میسازد.
جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تهدیدات خارجی، بهویژه از سوی رژیم اسرائیل و ایالات متحده، اصطلاحاً دکترین «دفاع موزائیکی» را توسعه داده است. این دکترین بهمعنای تقسیم ساختار دفاعی به یگانهای کوچک، مستقل و پراکنده در سراسر کشور است که توان تصمیمگیری و اجرای عملیات بدون وابستگی به فرماندهی مرکزی را دارند. بنابراین در حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران و ترور فرماندهان بلندپایه نظامی به عینه شاهد بودیم که در توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران خللی ایجاد نشد.
در واقع یکی از ستونهای کلیدی دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران، فرماندهی و کنترل غیرمتمرکز (Decentralized C2) است؛ مدلی که در آن تصمیمگیری عملیاتی به جای تمرکز در یک نقطه مرکزی، میان سطوح مختلف فرماندهی توزیع میشود. دربین نیروهای مسلح ایران، اصطلاحی با عنوان «آتش به اختیار» وجود دارد که به واسطه آن، برخی از یگانهای مسلح، این اجازه و اختیار را می یابند تا بدون هماهنگی با فرماندهی، به سوی هر جنبده یا شی پرندهای آتش بگشایند این دقیقا ناشی از همین دکترین است.
اگر بخواهیم بیشتر در مورد این دکترین و نقش آن در پیروزی ایران طی جنگ 12 روزه با رژیم اسرائیل توضیح دهیم چند ویژگی در مورد این دکترین برجسته میشود.
1. تمرکززدایی فرماندهی: سپاه پاسداران بهطور خاص، ساختار فرماندهی خود را به ۳۲ واحد استانی (همراستا با تقسیمات کشوری) تفکیک کرده تا در صورت حمله به مراکز فرماندهی، عملیات نظامی همچنان ادامه یابد. این ساختار باعث میشود حملات دشمن تأثیر کمتری بر هماهنگی رزمی داشته باشند.
2. شبکههای ارتباطی جایگزین و مقاوم: ایران طی سالهای اخیر، سامانههای بومی ارتباطی رمزنگاریشده و شبکههای میدانی مستقل ایجاد کرده که حتی در شرایط جنگ الکترونیک یا قطع ارتباط ماهوارهای، قابلیت حفظ هماهنگی بین یگانها را دارند.
3. افزایش خودکفایی یگانها: نیروهای مسلح ایران، بهویژه در مناطق مرزی یا استراتژیک، آموزش دیدهاند که در شرایط قطع ارتباط یا حمله الکترونیکی، بهصورت مستقل تصمیمگیری تاکتیکی داشته باشند. این الگو از جنگ چریکی و تجربه جنگ تحمیلی هشت ساله رژیم بعث عراق، الهام گرفته شده است.
4. بازدارندگی از طریق پراکندگی: نیروهای نظامی ایران با پراکندگی یگانها و غیرمتمرکزسازی قدرت رزمی، محاسبات دشمن را برای طراحی حمله سخت کرده اند. طوری که دشمن نمیداند حمله به یک نقطه چه واکنشی در کدام نقطه دیگر بهدنبال دارد.
5. هماهنگی با نیروهای همسوی منطقهای :در کنار ساختار داخلی، ایران از طریق گروههای همپیمان در منطقه (حزبالله، حشد شعبی، انصارالله و ...) نیز پاسخ چندلایهای طراحی میکند که در دل همین دکترین دفاع موزائیکی قرار میگیرد.
بر این اساس می توان گفت ساختار فرماندهی غیرمتمرکز ایران نهتنها میزان آسیبپذیری را در جنگ تحمیلی تمامعیار رژیم صهیونیستی کاهش داد، بلکه با تسهیل تصمیمگیری در میدان، قدرت پاسخگویی سریع، محلی و چندمحوری را افزایش داد؛ در حقیقت تمرکززدایی نیروهای نظامی توان بقا و پاسخگویی آنها در برابر حملات دقیق دشمن را افزایش داد. در نتیجه می توان گفت این دکترین دفاعی که توانست رژیم صهیونیستی را به عقب براند نوعی استراتژی نهفقط دفاعی، بلکه نوعی بازدارندگی فعال محسوب میشود که ایران را از نبردی تحمیلی سربلند بیرون آورد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب