عدم تعهد راهبردی؛ استراتژی نوین جنوب جهانی برای مهار دوقطبی‌سازی آمریکا
227 Views

عدم تعهد راهبردی؛ استراتژی نوین جنوب جهانی برای مهار دوقطبی‌سازی آمریکا

در سال‌های اخیر، نظام بین‌الملل شاهد تحولی چشمگیر در رفتار کشورهای جنوب جهانی بوده است. به‌جای پیوستن به بلوک‌های سنتی تحت رهبری آمریکا یا چین، این کشورها به سمت «عدم تعهد راهبردی» حرکت کرده‌اند؛ رویکردی که مبتنی بر چندجانبه‌گرایی فعال، توازن‌گرایی دیپلماتیک و کاهش وابستگی به قدرت‌های بزرگ است.
این تحول به‌ویژه در دوران بازگشت سیاست‌های اقتصادی ترامپ و تشدید رقابت آمریکا و چین پررنگ‌تر شده است. اجلاس بریکس ۲۰۲۵ در برزیل و اعلامیه ریو نمونه‌ای بارز از این تغییر استراتژیک بود که نشان داد کشورهای جنوب جهانی نه ضدآمریکایی، بلکه اصلاح‌گرا و مستقل عمل می‌کنند.
چندجانبه‌گرایی فعال به‌جای بلوک‌بندی سنتی
دوران وفاداری‌های مطلق به پایان رسیده است. کشورهای پیشروی جنوب جهانی مانند برزیل، هند و ترکیه، دیگر سیاست خارجی خود را بر پایه تعهد به واشنگتن یا پکن تنظیم نمی‌کنند. آنها به طور همزمان با هر دو قدرت همکاری کرده و در عین حال، روابط مستحکمی را با یکدیگر بنا می‌کنند تا اهرم فشار و استقلال عمل بیشتری برای خود فراهم آورند.
این کشورها دریافته‌اند که آینده در گرو شبکه‌سازی است، نه پیوستن به یک اردوگاه واحد. این مدل به آنها اجازه می‌دهد تا از فرصت‌های اقتصادی و دیپلماتیک هر دو طرف بهره‌مند شوند، بدون آنکه استقلال راهبردی خود را قربانی کنند. این رویکرد، که هسته اصلی همکاری جنوب-جنوب را تشکیل می‌دهد، به این بازیگران امکان می‌دهد تا دستور کار خود را، از اصلاح نهادهای بین‌المللی تا مقابله با تغییرات اقلیمی، با قدرت بیشتری دنبال کنند.
اجلاس بریکس ۲۰۲۵ در برزیل: اصلاح‌گر، نه ضدآمریکایی
نمود بارز این رویکرد جدید در هفدهمین اجلاس سران بریکس که در ژوئیه ۲۰۲۵ در ریودوژانیروی برزیل برگزار شد، قابل مشاهده بود. برخلاف انتظار برخی ناظران غربی، این اجلاس به یک گردهمایی ضدآمریکایی تبدیل نشد. «اعلامیه ریو»، بیانیه پایانی این نشست، بر موضوعاتی اصلاح‌گرایانه و جهان‌شمول متمرکز بود.
درخواست برای اصلاح ساختاری سازمان ملل و نهادهای مالی جهانی مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، تدوین چارچوبی اخلاقی برای تنظیم هوش مصنوعی، تاکید بر سرمایه‌گذاری مشترک برای مقابله با تغییرات اقلیمی و حمایت قاطع از آتش‌بس فوری و دائمی در غزه، محورهای اصلی این بیانیه را تشکیل می‌داد.
اگرچه در بیانیه به طور مستقیم از آمریکا نام برده نشد، اما پیام آن روشن بود: بریکس به دنبال ارائه راه‌حل‌های جایگزین برای چالش‌های جهانی است و انحصار غرب در مدیریت امور بین‌الملل را به چالش می‌کشد. نشست بریکس ۲۰۲۵ نشان داد که این گروه به بلوغی رسیده است که می‌تواند بدون توسل به شعارهای تهاجمی، دستور کاری مستقل و سازنده را پیش ببرد.
توازن‌گرایی کشورهای کلیدی
توازن‌گرایی دیپلماتیک به ابزار اصلی سیاست خارجی قدرت‌های نوظهور تبدیل شده است. این کشورها با مدیریتی هوشمندانه، روابط خود را با قدرت‌های رقیب متوازن می‌کنند.
برزیل: دولت برزیل در مواجهه با سیاست‌های تهاجمی اقتصادی دولت ترامپ، از جمله تهدید به اعمال تعرفه ۵۰ درصدی بر کالاهای برزیلی، واکنشی محدود و محاسبه‌شده نشان داد. برازیلیا ضمن حفظ کانال‌های گفتگو با واشنگتن، تلاش کرد تا با تقویت روابط تجاری با چین و دیگر اعضای بریکس، آسیب‌پذیری خود را کاهش دهد.
هند: دهلی‌نو نمونه‌ای برجسته از این راهبرد است. هند در سال ۲۰۲۵ همزمان با تعمیق همکاری‌های دفاعی و امنیتی خود با ایالات متحده در چارچوب پیمان «کواد»، ریاست دوره‌ای بریکس برای سال ۲۰۲۶ را نیز پذیرفت. این کشور همچنین به شکل چشمگیری حجم تجارت خود با چین (علیرغم تنش‌های مرزی) و امارات متحده عربی را افزایش داده و نشان داده است که امنیت و اقتصاد را در سبدهای متفاوتی قرار می‌دهد.
ترکیه: به عنوان یکی از اعضای کلیدی ناتو، ترکیه تمایل آشکار خود برای همکاری نزدیک و حتی عضویت در بریکس را پنهان نکرده است. آنکارا ضمن باقی ماندن در ساختار امنیتی ناتو، به همکاری با روسیه در حوزه‌های انرژی و نظامی ادامه داده و خود را به عنوان یک پل ارتباطی میان شرق و غرب مطرح کرده است.
رشد چندهمسویی در سیاست خارجی
این رویکرد عمل‌گرایانه اکنون به یک روند غالب تبدیل شده است. بر اساس گزارش امنیتی مونیخ در فوریه ۲۰۲۵، بخش قابل توجهی از سیاستمداران و نخبگان در جنوب جهانی، سیاست خارجی کشور خود را ذیل مفهوم چندهمسویی (Multi-alignment) تعریف می‌کنند. این گزارش نشان می‌دهد که بیش از ۵۷ درصد از این رهبران، خود را «چندهمسو» می‌دانند.
چندهمسویی به معنای متنوع‌سازی روابط برای کاهش ریسک‌های ژئوپلیتیک است، بدون آنکه به وابستگی کامل به یک قدرت یا همسویی تمام‌عیار با رقیب آن منجر شود. این استراتژی، نسخه تکامل‌یافته و پیچیده‌تر جنبش عدم تعهد قرن بیستم است که برای دنیای چندقطبی امروز بازطراحی شده است.
سیاست‌های ترامپ و موج بازتنظیم روابط
بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و تشدید سیاست‌های اقتصادی ترامپ مبتنی بر شعار «اول آمریکا»، به این روند شتاب بیشتری بخشیده است. اعمال تعرفه‌های سنگین بر فولاد و آلومینیوم، خروج دوباره از توافق اقلیمی پاریس، توقف سرمایه‌گذاری‌های فدرال در پروژه‌های انرژی پاک، کاهش کمک‌های دیپلماتیک به کشورهای غیرعضو ناتو و تهدید به اعمال تعرفه‌های گسترده ۱۰ تا ۱۰۰ درصدی بر واردات از کشورهای عضو بریکس، بسیاری از کشورها را به این نتیجه رساند که اتکای بیش از حد به آمریکا، مخاطره‌آمیز است.
این سیاست‌ها که با هدف فشار بر رقبا و متحدان برای کسب امتیازات بیشتر طراحی شده بود، نتیجه‌ای معکوس به بار آورد و بسیاری از کشورها را به سمت استقلال راهبردی بیشتر و جستجوی شرکای قابل اتکاتر سوق داد.
تقویت همکاری جنوب-جنوب و کاهش وابستگی به دلار
در واکنش به این فشارها و بی‌ثباتی‌ها، کشورهای جنوب جهانی به شکل بی‌سابقه‌ای در حال تقویت همکاری‌های متقابل هستند. سرمایه‌گذاری‌های مشترک در زیرساخت‌ها، ابتکارات مشترک اقلیمی، توسعه کریدورهای حمل‌ونقل منطقه‌ای و مهم‌تر از همه، حرکت به سمت ایجاد سازوکارهای مالی غیردلاری، همگی نشانه‌هایی از این تغییر بزرگ هستند. تلاش برای کاهش وابستگی به دلار از طریق استفاده از ارزهای ملی در تجارت دوجانبه و توسعه سیستم‌های پرداخت جایگزین، یکی از مهم‌ترین ستون‌های این معماری جدید است.
جالب آنکه این روند تنها به کشورهای در حال توسعه محدود نمانده و حتی متحدان سنتی آمریکا مانند آلمان و فرانسه نیز به دنبال ایجاد کانال‌های گفتگوی مستقل با بریکس و دیگر قدرت‌های نوظهور هستند تا در نظم جدید جهانی، از قافله عقب نمانند. این تحولات نشان می‌دهد که جهان در حال عبور از یک نظم تک‌محور به سوی آینده‌ای چندصدایی و شبکه‌ای است که در آن، جنوب جهانی نقشی تعیین‌کننده ایفا خواهد کرد.
نتیجه‌گیری
در نهایت، ظهور چندجانبه‌گرایی فعال و سیاست چندهمسویی در کشورهای جنوب جهانی، پاسخی هوشمندانه به دوقطبی‌سازی و فشار اقتصادی-سیاسی واشنگتن است. آنها با اتخاذ رویکردی توازن‌گرایانه، ضمن حفظ آزادی انتخاب، نقش خود را در معماری جهانی چندقطبی ارتقاء داده‌اند. اجلاس بریکس ۲۰۲۵ در برزیل و «اعلامیه ریو» نمونه‌ای روشن از این حرکت اصلاح‌گر و نه ضدآمریکایی است.
در حالی که سیاست‌های اقتصادی ترامپ چالشی جدی ایجاد کرد، این کشورها در حوزه‌های اقلیمی، مالی و تکنولوژیک دست به ابتکارات جدید زده و به‌تدریج وابستگی به دلار را کاهش داده‌اند. این مسیر، جلوه‌ای از پویایی نوینی در سیاست جهانی جنوب است؛ پویایی که بر استقلال، همکاری و بازسازی چندجانبه‌گرایانه تأکید دارد.

نویسنده: محمدصالح قربانی

[1]https://english.news.cn/20250708/b4db1baf60df475799670d78f6f3f87c/c.html
[2]https://www.e-ir.info/2025/07/23/competitive-multilateralism-and-the-future-of-global-governance/
[3]https://securityconference.org/en/publications/munich-security-report-2025
[4]https://www.cambridge.org/core/journals/american-journal-of-international-law/article/president-trump-begins-second-term-by-withdrawing-the-united-states-from-international-agreements-and-institutions-and-contravening-us-international-legal-obligations/31706905568737ED82A44E3FFFE48D7D
[5]https://government.economictimes.indiatimes.com/news/governance/brics-summit-2025-a-new-era-for-global-south-leadership-and-multilateralism/122288374
نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب