بعد از جنگ جهانی دوم و پیروزی کشورهای غربی ، ایالات متحده به عنوان یکی از کشورهای پیروز این جنگ استراتژی جدیدی برای حضور نظامی خود در گستره کل کره زمین انتخاب نمود1. این کشور با بررسی مناطق مهم جهان، پایگاه هایی برای کنترل این مناطق انتخاب کرد و نظامیان خود را در این پایگاه ها مستقر نمود و به کشورهایی که چراغ سبز برای تاسیس پایگاه نظامی دادند، قول حمایت سیاسی/ امنیتی اعطا کردند.
منطقه غرب آسیا به جهت اهمیت منابع انرژی آن و همچنین حضور رژیم صهیونیستی یکی از مهم ترین مناطق برای استراتژی نظامی ایالات متحده می باشد که به همین منظور تعداد زیادی پایگاه نظامی این کشور در منطقه مستقر هستند و برای اهداف ایالات متحده فعالیت میکنند.
در ادامه به بررسی نقش این پایگاه های نظامی در منطقه غرب آسیا خواهیم پرداخت ؛
ماهیت واقعی پایگاههای آمریکا: این پایگاهها اساساً برای محافظت از رژیم اسرائیل ایجاد شدهاند و نه برای دفاع از کشورهای عربی میزبان. بنابراین، اتکا به آنها خطای راهبردی است. در حمله رژیم به جلسه گروه حماس که در خاک قطر در حال برگزاری بود نیز شاهد همین موضوع بودیم و پایگاه نظامی که ایالات متحده در خاک قطر داشت، منفعلانه نظاره گر این حملات بود2. هدف اصلی ایالات متحده در منظقه غرب آسیا حمایت از گروه نیابتی خود ( رژیم صهیوینستی) می باشد و کشورهای میزبان این پایگاه ها در منطقه بعد از این تحولات باید به بیاعتمادی به ضمانتهای واشنگتن واقف شوند. ایالات متحده تنها در چارچوب منافع خود و رژیم اسرائیل عمل میکند و در بزنگاههای حساس، کشورهای عربی را تنها میگذارد. مثال های این ادعا نیز فراوان است و در سال های اخیر نیز به وفور این عدم پایبندی ایالات متحده مشهود بوده است.
پیام هشدار برای سازشکاران: طرح صلح ابراهیم که توسط ترامپ و تیمش طراحی شده است خواهان صلح و به رسمیت شناختن رژیم توسط کشورهای عربی می باشد3. حمله اخیر رژیم صهیونیستی به قطر و بیاثر بودن پایگاههای آمریکا در جلوگیری از آن، زنگ خطری برای دولتهای عربی سازشکار تلقی میشود؛ حال که وضعیت امنیتی کشورهای منطقه به واسطه عدم همراهی ایالات متحده در ابهام قرار گرفته است، کشورهای عربی باید نسبت به سازشکاری با رژیم حساس تر شوند زیرا ایالات متحده بعد از تمام خوش رفتاری کشورهای عربی هیچ تعهدی برای محافظت از این کشورها انجام نداده است و این پیامی برای کشورهای سازشکار عربی است.
افشای اولویتهای آمریکا: سیاستهای واشنگتن در منطقه بیش از آنکه برای ایجاد امنیت جمعی عربی ـ اسلامی باشد، معطوف به تأمین امنیت اسرائیل و کنترل بر منابع انرژی است. اهدافی که اشاره شد باتوجه به ماهیت سلطه گری که ایالات متحده دارد با همراهی یا بدون همراهی این کشورها دنبال میشود. و این مسئله باید برای خاندان های پادشاهی عربی تفهیم شده باشد که هزینه سازشکاری بسیار بیشتر از هزینه مقاومت است. ضرورت دارد راهبرد منطقهای کشورهای غرب آسیا بازتعریف شود، اجلاسهای عربی ـ اسلامی اگر به جای اتکا به آمریکا، به راهبردی مستقل و مبتنی بر مقاومت روی آورند، میتوانند در تأمین امنیت منطقه نقشی واقعی بازی کنند. اتکا به نیروهای بومی برای ایجاد استقلال امنیتی و طراحی سازوکار یک ارتش منطقه ای همانند ناتو برای کشورهای غرب آسیا میتواند راه گشای کشورهای منطقه باشد.
در مجموع باید گفت، کشورهای غرب آسیا دیدگاه وارداتی نسبت به امنیت دارند و میپندارند که اگر با دادن امتیازاتی در سطوح مختلف، هزینه امنیتی خود را به ایالات متحده پرداخت نمایند، این کشور با تمام توان از آنها حمایت میکند در حالی که بعد از مصادیق متعددی که در منطقه غرب آسیا شاهد آن بودیم، ایالات متحده صرفاً برای دفاع از رژیم صهیونیستی تمام قد وارد میدان خواهد شد. در اجلاس اخیر دوحه نیز شاهد عدم درک شرایط توسط بیشتر کشورهای عربی بودیم و اقدامی جدی برای بازتعریف امنیت منطقه غرب آسیا انجام نشد. رژیم صهیونی و ایالات متحده با درک این شرایط در حال بازطراحی جغرافیای منطقه غرب آسیا هستند و ضعف کشورهای منطقه میتواند برای آینده ساختار سیاسی این کشورها گران تمام شود زیرا ماهیت پایگاههای ایالات متحده در منطقه فقط برای حمایت از اهداف این کشور و رژیم طراحی شده است و کشورهای میزبان این پایگاه ها، امنیتی برای آینده خود نخواهند داشت و منافع رژیم و ایالات متحده تعریف کننده آینده کشورهای سازشکار است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب