بحران سویدا در مراحل پایانی خود در روز جمعه، ۱۱ ژوئیه، زمانی آغاز شد که یک گروه مسلح از بدوی های سنی به یک چرخ دستی سبزیجات که توسط یک دروزی سوری در جاده سویدا -دمشق رانده می شد، حمله کرده و آن را تصرف کردند. این قطعاً یک حادثه جداگانه و خارج از چارچوب روابط اجتماعی بین قبایل بدوی و دروزی در سویدا نبود. روابط بین این دو گروه، چه در غرب، شمال یا شرق استان، دهه هاست که با تنش و بی اعتمادی همراه بوده است.
طی سه ماه قبل از وقوع درگیری در سویدا، چندین مذاکره مستقیم و غیرمستقیم بین مقامات سوریه و رژیم اسرائیل با میانجیگری ترکیه، کشورهای عربی و ایاالت متحده برگزار شد، با هدف دستیابی به یک توافق امنیتی بین دو طرف. سوری ها می خواستند این توافق بر اساس توافق نامه جدایی نیروها در سال ۱۹۷۴ باشد و منجر به عقب نشینی از مناطقی شود که پس از سقوط رژیم اسد تحت کنترل نیروهای اسرائیلی بوده و حملات مکرر رژیم اسرائیل به مواضع نظامی سوریه را متوقف کند. در عوض، سوری ها تضمین هایی ارائه دادند مبنی بر اینکه سوریه تهدیدی امنیتی برای دولت یهود ایجاد نخواهد کرد. با چنین اختلاف نظر گسترده ای بین دیدگاه های دو طرف در مورد چگونگی یک توافق امنیتی، مذاکرات به بن بست رسید.
با این حال، شکست مذاکرات مانع از حرکت ارتش سوریه به سمت جنوب نشد، بنابراین رژیم اسرائیل مداخله کرد و این باعث شد مقامات سوری در سویدا، با حمایت شیخ العقل یوسف جربوع، ۱۶ ژوئیه با بزرگان استان به توافق برسند. این توافق شامل آتش بس، اتخاذ تمام اقدامات لازم برای ادغام سویدا در دولت سوریه و خروج نیروهای ارتش از استان و باقی ماندن تنها نیروهای امنیتی عمومی بود. اما این توافق به هیچ وجه ادامه نیافت. چرا که شیخ الهجری به سرعت بیانیه ای صادر کرد و صراحتاً این توافق را رد کرد و تأکید کرد که جنگ تا زمان خروج تمام نیروهای دولتی سوریه از سویدا ادامه خواهد یافت. اسرائیلی ها نیز همزمان اعلام کردند که تا زمان خروج تمام نیروهای سوری، چه نظامی و چه امنیتی، از حمله به نیروها و نهادهای سوری دست برنخواهند داشت.
این امر باعث تلاش های میانجیگری با مشارکت ترکیه، عربستان سعودی و ایالات متحده شد که تا نیمه شب ۱۴ تا ۱۷ ژوئیه، به نوعی تفاهم رسیدند که در ازای خروج کامل ارتش و نیروهای امنیتی سوریه از سویدا، حملات رژیم اسرائیل متوقف شود. این توافق تحقیرآمیز برای دمشق احمد الشرع، رئیس جمهور سوریه، را بر آن داشت تا در ساعات اولیه صبح خطاب به مردم سوریه سخنرانی کند و لزوم خروج ارتش و نیروهای امنیتی از سویدا را برای جلوگیری از جنگ ویرانگر با «هستی اسرائیل» توضیح دهد.
پیامدهای مداخله اسرائیل
وقتی دمشق، تحت فشار حملات رژیم صهیونی، مجبور شد تمام نیروهای خود را از سویدا عقب بکشد، دولت سوریه ضعیف و از هم پاشیده به نظر می رسید و قادر به اعمال حاکمیت بر یک استان کوچک نبود. توافق ۱۹ ژوئیه در زمانی حاصل شد که دمشق ابتکار عمل را دوباره به دست گرفته بود و رژیم اسرائیل پس از گسترش هزاران جنگجوی قبیله ای در سراسر شمال و غرب استان و همچنین در محله های شهر سویدا، قادر به مداخله مجدد بدون ایجاد ویرانی گسترده در سویدا نبود. سوری ها از رهبری دولت جدید خود به دلیل پذیرش زودهنگام توافق، تلاش برای اجرای آتش بس و عقب نشینی جنگجویان قبیلهای قبل از حل قطعی درگیری با الهجری و پیروانش انتقاد کردند. اگرچه بسیج قبایل موقعیت دولت سوریه را تقویت کرد، اما از قبل در موقعیت بسیار متزلزلی قرار داشت.
بدون مداخله اسرائیل، شکی نبود که دولت سوریه در مسیر حل بحران سویدا، ظرف چند روز و با حداقل تلفات، قرار داشت. مداخله رژیم اسرائیل، لایه جدیدی از پیچیدگی را به بحران افزود و نقش دولت سوریه را در یکی از استان های خود به حاشیه راند. اگرچه بخش قابل توجهی از فعالان دروزی، دولت را انتخاب کردند و در کنار آن قرار گرفتند، اما اسرائیلی ها با مداخله خود قصد داشتند این بحران را به عنوان مظهر درگیری بین اقلیت دروزی و دولت سنی سوریه به تصویر بکشند. با این حال، دیدگاه و انگیزههای راهبردی پشت مداخله رژیم اسرائیل، فراتر از صرفاً محافظت از یک گروه دروزی در سوریه بود، حتی اگر آن گروه تصمیم به پیوستن و اتحاد با اسرائیل گرفته بود.
مانند هر موجودیت استعماری مهاجرنشین که کاملً با محیط عربی و اسلامی خود بیگانه است، رژیم اسرائیل از نظر ژنتیکی با احساس ضعف و تهدید متولد شده است. برای مقابله با این احساس، اسرائیل باید به منبع تهدید متقابل، تهدیدی مداوم برای همسایگان خود تبدیل می شد؛ باید در حالت جنگ دائمی می بود.
رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس خود، ده جنگ بزرگ علیه همسایگان عرب و اسلامی خود، در سال های ۱۹۴۸ ،1956 ،۱۹۶۷ ،۱۹۷۳ ،۱۹۸۲ ،2006 ،2008،2012 ،2014 ،و باالخره جنگی که از اکتبر 2023 آغاز شده و هنوز متوقف نشده است، انجام داده است در حالی که اسرائیل تهدیدی چندوجهی برای همسایگان عربی و اسلامی خود، از ایران تا مصر، از دریای سیاه تا دریای عرب، محسوب می شود، همچنین تهدیدی وجودی برای همسایگان شام خود: فلسطین، اردن، لبنان و سوریه است. اسرائیل برای حفظ موجودیت، حفظ هژمونی و برتری خود، باید سیاست تضعیف مداوم همسایگان نزدیک خود را اتخاذ کند و این ضعف را تداوم بخشد.
همانطور که اسرائیل متعهد به حفظ سلطه اردن، تضعیف همه عناصر قدرت در لبنان، تشویق تفرقه فرقه ای لبنان و اتخاذ سیاست جنگ دائمی علیه فلسطینیان است، به سوریه اجازه نخواهد داد که وحدت، منابع قدرت و ثبات خود را بازیابد. مداخله برای جلوگیری از اعمال حاکمیت دولت سوریه در سویدا، با مداخله مشابه اسرائیل، با استفاده از تمام ابزارهای ممکن، برای جلوگیری از حل و فصل اوضاع در جزیره و شمال شرقی توسط دولت سوریه دنبال خواهد شد. انگیزه اصلی در هر دو مورد، همدردی با دروزی ها یا کردها نیست، بلکه بیشتر شکنندگی، نفرقه و افزایش درگیری های داخلی سوریه است.
در نهایت باید گفت هر چند رهبر جدید سوریه معتقد بود که اولویت دادن به توسعه اقتصادی، روابط با غرب، به ویژه ایالات متحده، و ارائه ضمانت های امنیتی محض به رژیم اسرائیل، سوریه را از تهدیدها و خطرات محافظت می کند. اما مسائل اخیر نشان داد سوریه جدید قادر نخواهد بود از خود در برابر تهدید راهبردی رژیم اسرائیل محافظت کند، مگر اینکه از یک سو قابلیت های دفاعی خود را تقویت کند و از سوی دیگر، برای بازگرداندن وحدت قلمرو و مردم خود در اسرع وقت تلاش کند. دستیابی به این دو هدف بدون اتحاد نزدیک با قدرتهای برادر و دوست در منطقه و جهان، بدون بازنگری و گسترش دامنه رژیم حاکم جدید و بدون ایجاد یک سیاست دفاعی مبتنی بر مشارکت بین نهادهای دولتی و بخش های مختلف مردم سوریه، دشوار و حتی غیرممکن است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب