در پی افزایش حملات موشکی روسیه به اوکراین و شناسایی چند جسم پرنده ناشناس در حریم هوایی کشورهای بالتیک و دیگر کشورهای اروپایی، مجموعهای از اقدامات بازدارنده از سوی اعضای ناتو به اجرا درآمده است. این تحولات، بار دیگر شرق اروپا را به محور مناقشه امنیتی میان غرب و مسکو تبدبل کرده و در سطحی وسیعتر، مفهوم بازدارندگی در برابر تهدید نامتقارن را به کانون مباحث سیاسی دراروپا بازگردانده است.
در چندوقت اخیر، کشورهای بالتیک شامل لیتوانی، لتونی و استونی به همراه لهستان، سطح هشدار هوایی خود را افزایش داده و هماهنگی عملیاتی خود را با فرماندهی مرکزی ناتو در بروکسل تشدید کردهاند. این تصمیم پس از گزارشهای مکرر درباره پرواز اشیای ناشناس بر فراز مرزهای شرقی ناتو و حملات موشکی روسیه به مناطق غربی اوکراین اتخاذ شد. بر اساس گزارشهای مختلف در چارچوب عملیات موسوم به «EasternSentry» ، جنگندههای ناتو از کشورهای اروپایی عضو بهصورت چرخشی بر فراز دریای بالتیک پرواز میکنند تا پوشش هوایی ۲۴ ساعتهای در جناح شرقی این اتحاد فراهم شود. این اقدام، افزون بر وجه نظامی، پیام سیاسی روشنی برای مسکو دارد و آن این است که ناتو قصد ندارد در برابر تهدیدات هوایی روسیه منفعل بماند.[1]
همچنین برخی تحلیلگران این تحرکات را نشانه تغییری عمیق در فلسفه دفاعی ناتو میدانند. در این چارچوب، رویکرد سنتی واکنشی جای خود را به سیاست بازدارندگی پیشدستانه یا همان نمایش قدرت برای صلح داده است؛ به این معنا که ناتو تلاش دارد تهدید را پیش از وقوع بیاثر کند. هرچند این تغییر به افزایش آمادگی و انسجام در ساختار دفاعی منجر شده، اما خطر سوءبرداشت استراتژیک نیز در آن نهفته است. در واقع هر واکنش سریع میتواند از سوی روسیه به عنوان اقدامی تهاجمی تلقی شود و مسیر درگیریهای ناخواسته را هموار و اروپا را به چالشی بزرگ هدایت کند.
با این حال در میان کشورهای بالتیک، لیتوانی بیش از دیگر کشورها در اجرای سیاست واکنش سریع پیشگام بوده است. تعلیق پروازهای تجاری در فرودگاه بینالمللی این کشور و استقرار واحدهای پدافند هوایی در مرز با بلاروس، نشانه اجرای کامل دکترین جدید ناتو است. دولت لیتوانی اعلام کرده است که هرگونه تهدید بالقوه از شرق، از پهپادهای جاسوسی گرفته تا پروازهای ناشناس، در صورت ورود به شعاع دفاعی کشور هدف رهگیری قرار خواهد گرفت هرچند این گزاره بیش از آنکه قابیلت عملی داشته باشد بیشتر پیامی سیاسی است اما در چارچوب رویکرد جدید ناتو قابل بررسی است.
علاوه بر آن این اقدام، افزون بر ابعاد نظامی، حامل پیامی سیاسی به متحدان اروپایی است که کشورهای کوچک در چارچوب امنیت جمعی ناتو میخواهند سهم فعالی در دفاع از خود داشته باشند و دیگر به انتظار تصمیمات قدرتهای بزرگ نمیمانند. این سیاست همچنین میتواند الگویی برای کشورهای مرزی ناتو باشد که در معرض تهدیدهای ترکیبی قرار دارند؛ تهدیدهایی که در آن مرز میان عملیات نظامی، سایبری و روانی از میان رفته است.[2]
در سوی دیگر، لهستان به عنوان محور جدید امنیت اروپا، نقشی تعیینکننده یافته است. در پی نقض حریم هوایی این کشور توسط پهپادهای ناشناس در سپتامبر ۲۰۲۵، ورشو برای نخستین بار پس از جنگ سرد ماده چهارم پیمان آتلانتیک شمالی را فعال کرد. به دنبال این اقدام، ناتو عملیات Eastern Sentry را با محوریت لهستان آغاز کرد و دولت آن کشور نیز قراردادهایی به ارزش ۳.۸ میلیارد دلار برای نوسازی جنگندههای F-16 و توسعه سامانههای ضد پهپاد امضا نمود. این تحولات لهستان را به محور راهبردی ناتو در شرق اروپا تبدیل کرده است. چنین موقعیتی در عین افزایش قدرت بازدارندگی، فشار سیاسی و نظامی مسکو بر ورشو را نیز تشدید کرده است.[3]
با این حال، باید توجه داشت که بحران اخیر صرفاً ماهیت نظامی ندارد، بلکه بعد رسانهای و روانی آن نیز اهمیت ویژهای یافته است. پوشش گسترده اخبار این وقایع در رسانههای بینالمللی، فضای عمومی اروپا را در وضعیتی از نگرانی و بیاعتمادی فرو برده است. به گزارش لوموند فرانسه، در پی نقض حریم هوایی لهستان، حجم بیسابقهای از اطلاعات نادرست و عملیات روانی در شبکههای اجتماعی منتشر شد تا اعتماد عمومی به ناتو تضعیف و احساس ناامنی را تقویت کند. در چنین فضایی، گفتمان امنیتی جایگزین گفتمان دیپلماتیک شده و واکنش سریع نظامی به معیار مشروعیت سیاسی بدل گردیده است. این پدیده از منظر سیاست بینالملل بسیار مهم است؛ زیرا نشان میدهد که جنگهای قرن بیستویکم تنها در میدان نبرد نظامی نیس بلکه در حوزههای دیگر هم این نبردها ادامه دارند و برنده کسی است که روایت اول و گفتمان غالب را بهدست بگیرد.[4]
درکنار آن، افزایش هشدارهای امنیتی در شرق اروپا میتواند نشانه آغاز مرحلهای تازه در سیاست دفاعی اتحادیه اروپا باشد. در سطح ساختاری، انتظار میرود ناتو حضور دائمیتری در جناح شرقی خود ایجاد کند؛ از احداث پایگاههای هوایی جدید در لهستان و لیتوانی تا استقرار سامانههای رهگیری در کشورهای بالتیک و مصوبات جسورانه پارلمان اروپا مبنی بر هدف قرار دادن اهداف متخاصم در آسمان اروپا، همگی نشان از تغییر رویکرد اروپا دارند.
افزون بر آن، اعضای ناتو، به ویژه در شرق اروپا، ناگزیر به افزایش بودجههای دفاعی و تجدید ساختار نیروهای خود خواهند بود. این روند میتواند به رقابت تسلیحاتی تازهای میان غرب و روسیه دامن بزند و در عین حال افزایش فشارهای داخلی را در پی کاهش امکانات اجتماعی و افزایش مالیاتها به همراه داشته باشد. اما خطر اصلی در فرسایش تدریجی روند دیپلماسی نهفته است؛ زیرا وضعیت آمادهباش دائمی موجب تضعیف اعتماد متقابل و افزایش احتمال سوءبرداشتهای استراتژیک میشود. در فضایی که هر تحرک نظامی میتواند به عنوان تهدید تلقی شود، کوچکترین اتفاقی میتواند بحران منطقهای را به بحران جهانی تبدیل کند.
در نهایت، آنچه امروز در شرق اروپا جریان دارد، نه صرفاً افزایش تنش، بلکه شکلگیری نوعی بازدارندگی ناپایدار و شکننده است؛ وضعیتی که در آن امنیت از طریق نمایش قدرت حفظ میشود، اما همین نمایش قدرت میتواند عامل جدیدی برای بیثباتی باشد. اروپا اکنون بیش از هر زمانی نیازمند برقراری تعادلی دقیق میان قدرت و دیپلماسی است. بدون چنین تعادلی، قارهای که دههها توانسته بود ثبات خود را با دشواری حفظ کند، ممکن است بار دیگر در آستانه رقابت تسلیحاتی فراگیر قرار گیرد؛ رقابتی که مرز میان بازدارندگی و درگیری واقعی را به خطرناکترین شکل ممکن مبهم میسازد و قربانی آن همه مردم اروپا و حتی جهان خواهند بود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب