با شروع جنگ رژیم اسرائیل علیه ایران و در ادامه همکاری ایالات متحده با این حمله بار دیگر ناکارامدی نهادهای بین المللی آشکار شد. در این بین برخی قدرتهای بزرگ مانند چین با محکومیت اقدامات غرب و استانداردهای دوگانه آنها سعی در این دارند که نقش خود را به عنوان یک قدرت بزرگ و بدون استانداردهای دوگانه پررنگ کنند.
در همین راستا موضع رسمی چین روشن و قاطع بود و در واکنش به حملات آمریکا علیه تأسیسات هستهای ایران را «نقض جدی منشور سازمان ملل» خواند، منشوری که استفاده از زور را بدون اجازه شورای امنیت یا حالت دفاع مشروع ممنوع کرده است. وزارت خارجه چین اعلام کرد که این حملات «خسارات جدی به اهداف و اصول منشور سازمان ملل و حقوق بینالملل» وارد میآورد. در جلسه اضطراری شورای امنیت، سفیر چین، فو چونگ، این اقدام را نقض حاکمیت ملی کشورها و ناقض رژیم عدم اشاعه دانست. این موضع با مواضع راهبردی و ایدئولوژیک بلندمدت پکن همراستا است. در واقع این راهبرد به مخالفت اصولی با مداخله نظامی یکجانبه و دفاع از تمامیت ارضی کشورها و حقوق بینالملل می پردازد. چین با طرح این مباحث خود را حافظ نظم مبتنی بر قوانین بینالمللی معرفی میکند و حمله آمریکا را مصداق بارز «یکجانبهگرایی» معرفی میکند و در تلاش است که مشروعیت بین المللی خود را افزایش دهد.
علاوه بر آن در شرایط تنشآلود پس از حمله آمریکا و افزایش فشار دیپلماتیک ایران از سوی غرب، چین فرصت طلایی برای تقویت روابط استراتژیک با ایران را فراهم میبیند در واقع چین اکنون بازار ایران را یک بازار بکر برای خود میداند و در تلاش است که با انحصار این بازار شرایط اقتصادی خود در منطقه را بیش از پیش بهبود ببخشد. با خروج شرکتهای غربی، چین میتواند با ارائه قراردادهای نفتی و تخفیف به ایران، در بخش انرژی سرمایهگذاری کند. همزمان، برگزاری رزمایشهای مشترک دریایی مثل «کمربند امنیتی دریایی ۲۰۲۵» در خلیج عمان نشان از عمق همکاری دو جانبه دارد. چین با این رویکرد میکوشد به شریک مطمئن و جایگزین آمریکا در منطقه تبدیل شود و خود را به عنوان یکی از ستون های نظم امنیت منطقه ای معرفی کند.
در کنار آن مخالفت چین با حملات آمریکا صرفاً بحثی حقوقی نیست؛ بلکه نگرانی مهمی درباره ثبات منطقه و مسیرهای انرژی دارد. خلیج فارس، بهویژه تنگه هرمز، منبع حدود ۲۰–۲۵٪ از نفت و گاز جهان است. مقامات چینی و رسانههای دولتی بارها درباره پیامدهای ترافیک یا اختلال در مسیرهای حملونقل دریایی هشدار دادهاند.
چین با وابستگی زیاد به نفت خاورمیانه، نگران نوسانات قیمت یا اختلال در تأمین انرژی است که میتواند رشد اقتصادیاش را تضعیف کند. به همین دلیل، ممکن است بهصورت فعال در زمینه میانجیگری سیاسی وارد شود، حضور نیروی دریاییاش را در منطقه افزایش دهد و با شرکای منطقهای همکاری کند تا از شوک در بازارها جلوگیری شود. در واقع چین به دنبال این است که مسیر امن و ارزان تامین انرژی خود را از دست ندهد زیرا در صورت افزایش هزینه ها اقتصاد این کشور با چالش های متعددی روبه رو خواهد شد.
هم چنین، با محکومیت حملات آمریکا و طرح پیشنهاد صلح، چین میخواهد خودش را عاملی مسئول و مدافع چندجانبهگرایی نشان دهد. وزارت خارجه چین خواستار تصویب قطعنامه شورای امنیت با مشارکت روسیه و پاکستان برای رسیدن به آتشبس فوری شد. این رویکرد دو هدف دارد: بیاعتبار کردن سیاست فشار و اعمال قیمومیت آمریکا و مطرح کردن چین بهعنوان عرضهکننده «کالای عمومی جهانی» مانند صلح، دیپلماسی و احترام به قوانین. چین امیدوار است که به جای زور، نزد کشورهای جهان سوم و نهادهای بینالمللی اعتبار بیشتری کسب کند.
حملات آمریکا ممکن است خلأ استراتژیکی ایجاد کند که چین بتواند آنرا پر کند، خصوصاً در ایران، عراق، سوریه و لبنان. چین از طریق گسترش روابط اقتصادی، پروژههای زیرساختی مسیر ابریشم و همکاری نظامی مانند رزمایش مشترک، میتواند جای پای مستحکمی در منطقه پیدا میکند.
اگر چین بتواند خود را بهعنوان تثبیتکننده و شریک قابل اعتماد معرفی کند،کشورهای منطقه ممکن است بهتدریج جهتگیری خود را از واشنگتن دور کنند. همزمان، حضور چین در نهادهای چندجانبه مانند شورای امنیت و پیشنهاد پروژههای بازسازی و انرژی میتواند وجهه چین را به عنوان الگویی موفق برای صلح جایگزین حضور نظامی آمریکا کند.
این تحول ساختاری ممکن است یک «پارادایم ژئواکونومیک» جدید پدید آورد، جاییکه چین از قدرت نرم، وابستگی اقتصادی و دیپلماسی برای مقابله با نفوذ نظامی آمریکا بهره ببرد. این رقابت احتمالاً به تقابل میان تسلط نظامی آمریکا و شیوه دیپلماتیک چینی تبدیل خواهد شد.
در نهایت اگر چین بتواند در حل بحران نقش موثری ایفا کند، نه صرفاً ناظری منفعل، میانجیگر سازنده معرفی خواهد شد. در غیر این صورت، ناتوانی در نفوذ میتواند موجب برگشتن تمرکز چین به تقابل با آمریکا در تنگه تایوان و دریای چین جنوبی باشد، جاییکه آمریکا قدرت نظامی زیادی دارد.
در پایان، برخورد چین با این تنش، نه صرفاً بیانیه و موضع دیپلماتیک، بلکه آزمونی واقعی برای تواناییاش در ایفای نقش سازنده جهانی است. اگر چین از این فرصت به شکل پایدار و معنادار بهرهمند شود، بهعنوان گزینه واقعی برای حل بحرانها شناخته خواهد شد. اما اگر ناکام بماند، با خطر واگذاری صحنه به قدرت نظامی آمریکا و از دست دادن فرصت استراتژیک پیشرو خواهد بود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب